96- یک آیه ، یک روایت ، یک مسئله

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین

96- یک آیه ، یک روایت ، یک مسئله


 سلامی دوباره به عزیزان

یک آیه:

اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ ﴿47 شورا﴾

پیش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد پروردگارتان را اجابت كنيد آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان [مجال] انكارى هست.

یعنی اینکه به زبان خودمانی قیل از اینکه بمیریم و قیامت خودمون رو ببینیم ( چون بعد مرگ که نمیشه توبه کرد.) و بعد قیامت عمومی رو ببینیم توبه کنیم و راه صلاح و سداد در پیش بگیریم نمازهامون رو اول وقت بخونیم، اختلاط حرام با نامحرم نکنیم، ناموس مردم رو ناموس خودمون بدونیم ، حق مردم رو تمام کمال بدیم ، به پدر مادرمون رسیدگی کنیم ، اگه قطع رابطه با کسی از فامیل کردیم بریم پا پیش بذاریم و رابطه رو درستش کنیم و . . . . و قبل از اینکه دیگه دستمون از دنیا کوتاه بشه و دست به دامن ورثه ای  که به فکر خودشونن بشیم خودمون کار خودمون رو یکسره کنیم.

خلاصه مرد آخربین مبارک بنده ایست.

نام نیکو گر بماند ز آدمی     به کز و ماند سرای زرنگار

ای که دستت میرسد کاری بکن    پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار 

و حافظ گفته:  چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان        که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد.

یک روایت:

نتيجه خوشحال كردن سگ

روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در يكى از باغستان هاى شهر مدينه قدم مى زد، كه ناگاه چشمش به يك غلام سياه چهره افتاد كه نانى در دست دارد و يك لقمه خودش مى خورد و يك لقمه هم به سگى كه كنارش بود مى داد تا آن كه نان تمام شد.

حضرت با ديدن چنين صحنه اى ، به غلام خطاب كرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخيره نكردى ؟

غلام به حضرت پاسخ داد: زيرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت كشيد و من حيا كردم او اين كه من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.

امام حسن عليه السلام فرمود: ارباب تو كيست ؟

پاسخ گفت : مولاى من ابان بن عثمان است .

حضرت فرمود: اين باغ مال چه كسى است ؟

غلام جواب داد: اين باغ مال ارباب و مولايم مى باشد.

پس از آن حضرت اظهار داشت : تو را به خدا سوگند مى دهم كه از جايت برنخيزى تا من باز گردم .

سپس حضرت حركت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهايى با اءبان بن عثمان ، غلام و همچنين باغ را از او خريدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام ! من تو را از مولايت خريدم .

پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ايستاد.

سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: اين باغ را هم خريدارى كردم ؛ و هم اكنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده ؛ و اين باغ را نيز به تو بخشيدم .

(22-تاريخ ابن عساكر ترجمة الا مام الحسن عليه السلام : ص 148، ج 249، احقاق الحقّ: ج 11، ص 146.) 

منبع:چهل داستان و چهل حديثاز إ مام حسن مجتبى عليه السلام

یک مسئله:

مساءله 345 :
اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.

رساله احكام بانوان مطابق با فتاواى آية اللّه العظمى حاج شيخ محمد تقى بهجت فومنى ره به كوشش : عليرضا گرم آبشتي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: یک آیه, یک حدیث, یک مسئله, قرآن, حدیث, فقه, روایت, زنا, سقط جنین, حلال و حرام,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391
زمان : 9:36


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.