اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین

110-یک آیه ، یک توقیع ، یک مسئله


امام زمان عج

بشارت قرآنی

 وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿5 القصص﴾

واراده کرديم بر مستضعفان زمين منت گذاريم وآنان را پيشوايان قرار دهيم ووارث زمين گردانيم.

یکی از آیاتی است که مربوط به ظهور منجی عالم بشریت ، عصاره عالم وجود، قطب عالم امکان ، سبب اتصال ارض و سماء ، حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء میباشد.

توقیعی از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

آگاهي بر امور شيعيان

(نحن وان کنا ناوين بمکاننا النائي عن مساکن الظالمين - حسب الذي أراناه الله تعالي لنا من الصلاح ولشيعتنا المؤمنين في ذلک ما دامت دولة الدنيا للفاسقين - فانا نحيط علما بأنبائکم، ولا يعزب عنا شيء من أخبارکم، ومعرفتنا بالذل الذي أصابکم مذ جنح کثير منکم الي ما کان السلف الصالح عنه شاسعا، ونبذوا العهد المأخوذ وراء ظهورهم کأنهم لا يعلمون).(9) احتجاج، ج 2، ص 497؛ بحار الانوار، ج 53، ص 175.

اگر چه هم اکنون در مکاني دور از جايگاه ستمگران سکني گزيده ايم - که خداوند صلاح ما وشيعيان مؤمن ما را تا وقتي که حکومت دنيا به دست تبهکاران است، در دوري گزيدن، به ما نمايانده است - ولي بر اخبار واحوال شما آگاهيم وهيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده ومخفي نيست. از خواري ومذلتي که دچارش شده ايد، باخبريم، از آن زمان که بسياري از شما به برخي کارهاي ناشايست ميل کرديد که پيشينيان صالح شما از آنها دوري مي جستند، وعهد وميثاق خدايي را آن چنان پشت سرانداختند که گويا به آن پيمان آگاه نيستند.

منبع آنلاین: توقيعات وزيارات مقدس بقية الله الأعظم محمد حسين آسوده

واجبات نماز

واجبات نماز يازده چيز است : اول نيت .
دوم قيام يعنى ايستادن .
سوم تكبيرة الاحرام يعنى گفتن اللّه اكبر در اول نماز.
چهارم ركوع .
پنجم سجود.
ششم قرائت .
هفتم ذكر.
هشتم تشهد.
نهم سلام .
دهم ترتيب .
يازدهم موالات يعنى پى در پى بودن اجزاء نماز. منبع آنلاین:
رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: آیه درباره امام زمان عج, مستضعفین وارثین آینده زمینند, توقیعات امام زمان عج, واجبات نماز, احکام نماز,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
زمان : 12:50
زیارت امام زمان عج در روز جمعه


 جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عج)و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن روز ظهور خواهد فرمود...بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، 
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش،سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش،سلام‏ بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مى‏يابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مى‏شود،سلام بر تو اى پاك‏نهاد و اى هراسان از آشوب دوران،سلام بر تو اى همراه خيرخواه،سلام بر تو اى كشتى نجات،سلام بر تو اى چشمه حيات،سلام بر تو،درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت،سلام بر تو،خدا در تحقق وعده‏اى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد،سلام بر تو اى مولاى من،من دل‏بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام،و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مى‏جويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مى‏كشم،
وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ. 
و از خدا درخواست مى‏كنم بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پيروان و ياوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شيفتگانت قرار دهد،اى سرور من،اى صاحب‏ زمان،درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت،امروز روز جمعه و روز توست‏ روزى كه ظهورت و گشايش كار اهل ايمان به دستت در آن روز و كشتن كافران به سلاحت‏ اميد مى‏رود و من اى آقاى من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان‏ بزرگواران و از سوى خدا به پذيرايى و پناه‏دهى مأمورى،پس مرا پذيرا باش و پناه ده،درودهاى خدا بر تو و خاندان پاكيزه‏ات.
سيّد بن طاووس فرموده:من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل مى‏جويم و به آن حضرت اشاره نموده،مى‏گويم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ 
در هر كجا و بر سر هر خوان،من ميهمان توام اى صاحب الزّمان

منبع



:: موضوعات مرتبط: دعا و زیارات، مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: زیارت امام زمان عج در روز جمعه, امام زمان عج, دعا, نیایش, ابا صالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف, انتظار, منتظر,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
زمان : 9:37
خلیفه خدا بر زمین2


 بررسي مفهومي «خليفه اللهي» انسان در آيه خلافت ( آيه 30 سوره بقره)(2)

 

نويسنده:دکترعليرضا کاوند(1)

ديدگاه ها

سه سؤال در اين جا قابل طرح مي باشد که در پس پاسخ به آن ها ديدگاه هايي در اين 
زمينه شکل گرفته است. 
- مراد از «خليفه» در اين آيه چيست؟
- مراد از «خلافت» در اين آيه چيست؟
- چگونه فرشتگان به خونريزي و فساد اين خليفه در زمين پي بردند؟

1. مراد از «خليفه» 

الف) مراد از «خليفه» در آيه «اني جاعل في الارض خليفه» (بقره،30) آدم (ع) است. 
مرحوم طبرسي مي گويد: «در اين که منظور از خليفه حضرت آدم(ع) است شکي نيست... » (طبرسي،74/1)
ب) مراد از «خليفه» آدم (عليه السلام) و ذريه او هستند. 
علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» ذيل آيات 30 تا 33 سوره بقره مي گويد: «خلافت نامبرده اختصاصي به شخص آدم (ع) ندارد، بلکه فرزندان او نيز در اين مقام با او مشترکند... دليل و مؤيد اين عموميت خلافت، آيه «اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح» [: شما را پس از قوم نوح خليفه ها کرد] ( اعراف،69) و آيه «ثم جعلناکم خلائف في الارض» [:سپس شما را خليفه ها در زمين کرديم] (يونس،14) و آيه «و يجعلکم خلفاء الارض» [: و شما را خليفه ها در زمين کند] (نمل،62) مي باشد... » (طباطبايي،116/1). پس مراد از خليفه در آيه، نوع انساني است، گرچه در اين آيه «خليفه» به صورت مفرد آمده و به نظر مي رسد که تنها بر آدم(ع) انطباق دارد، ولي خداوند نه فقط آدم، بلکه نوع انسان را براي خلافت اراده کرده است. ايشان مي فرمايد: «... خداي سبحان در پاسخ و رد پيشنهاد ملائکه مسئله فساد در زمين و خونريزي در آن را از خليفه زميني نفي نکرد و نفرمود که : نه! خليفه اي که من در زمين مي گذارم، خونريزي نخواهد کرد و فساد بر نمي انگيزد و از سويي نيز ادعاي فرشتگان را [مبني بر اين که ما تو را تسبيح و تقديس مي کنيم] انکار ننمود، بلکه آنان را در اين ادعاي خود تصديق فرمود... ». (طباطبايي،117/1)
از اين سخن بر مي آيد که منظور از خليفه نوع انسان است؛ چرا که اگر فقط مراد از «خليفه» آدم (ع) بود، آدم (ع) که پيامبر است و از پيامبر خدا فساد و خونريزي سر نمي زند، ملائکه اين را مي دانستند و آنچه بر ايشان سؤال برانگيز بوده، مسئله خلافت آدم (ع) و 
فرزندان او است. 
ج) مراد از «خليفه »، فرزندان و ذريه آدم(ع) هستند، نه آدم(ع). 
احتمال ديگر (به نظر نگارنده) اين است که منظور از «خليفه» فرزندان و نسل آدم(ع) باشد؛ چرا که اگر تصور کنيم آدم(ع) اولين انسان روي زمين بوده و پيش از او کسي نبوده است، بنابراين «خليفه» بايد جانشين آدم(ع) باشد که مراد از آن فرزندان و ذريّه او مي شود که نسل به نسل و پي در پي مي آيند و در زمين گاه گاه مرتکب خونريزي و فساد مي شوند، در حالي که حضرت آدم(ع) خود از اين موارد بري و پاک است. 
د) مراد از «خليفه»، آدم (ع) و همه انبياي ديگر هستند. 
شيخ طنطاوي جوهري در تفسيرش ذيل آيه «و اذ قال ربک للملائکه اني جاعل في الارض خليفه... » مي گويد: «خليفه» در اين جا آدم(ع) است، انبياي إلهي نيز اين گونه اند؛ چرا که آن ها در اداره و هدايت بندگان- به جهت دوري مراتب بندگان از فيض الهي - خلفاي خداوندند. پس انبياء واسطه اي هستند تا پيام الهي را از خداوند حق دريافت دارند و آن را به بندگان برسانند، همچنان که غضروف، غذاي استخوان را به او مي رساند، در حالي که گوشت از رساندن اين غذا به استخوان عاجز است؛ چرا که تعامل و ارتباط گوشت با استخوان دور و بعيد است. (طنطاوي،92/1)
از اين رو آدم (ع) به عنوان يک نمونه از انبياي إلهي مورد مثال إلهي قرار گرفته است. 

2- مراد از «خلافت» 

علما و مفسّران در اين که مستخلف عنه کيست و جانشيني اين خليفه از کيست، اختلاف کرده اند:
الف) منظور از خلافت آدم و يا فرزندانش جانشيني از پيشينيان است که قبل از حضرت آدم(ع) روي زمين زندگي مي کرده اند. چون نسل پيشينيان از بين رفتند آفرينش مجدّد انسان يا خلقت حضرت آدم(ع) شروع شد و از اين جهت بود که خداوند آدم(ع) را خليفه ناميد؛ زيرا آدم(ع)جانشين آنان شد. 
مراغي در تفسيرش گويد: «و اذ قال ربک»، يعني براي قومت سخن خداوند به فرشتگان را بيان کن؛ خداوند فرمود: من آدم را به عنوان خليفه و جانشين نوع ديگري [از موجودات] -که در زمين بودند و پس از آنکه در زمين فساد کردند و خون ريختند منقرض و نابود شدند- قرار داده ام، بنابراين آدم(ع) در مکان آن نوع موجودات به عنوان جانشينشان خواهد بود. (مراغي، 80/1)
ب) مقصود از خلافت، خلافت و نمايندگي آدم(ع) و يا فرزندان او از خداوند است. 
آيت الله مکارم شيرازي مي گويد: «بسياري از محققان پذيرفته اند که منظور خلافت الهي و نمايندگي خداوند در زمين است؛ زيرا سؤالي که بعد، ازاين فرشتگان مي کنند و مي گويند نسل آدم ممکن است مبدأ فساد و خونريزي شود و ما تسبيح و تقديس مي کنيم، متناسب همين معناست؛ چرا که نمايندگي خدا در زمين با اين کارها سازگار نمي باشد». (مکارم شيرازي،172/1)
آيت الله سبحاني نيز مي گويد: «مقصود، خلافت و نمايندگي آدم و يا فرزندان او از حضرت حق است و هدف اين است که آدم ظهور أتّم اسماء و صفات خدا باشد و اين خلافت از جانب خدا براي عموم بشر است و مصداق اتمّ و أجلاي آن، انبياء و اولياي إلهي هستند». (سبحاني،134)
ج) مراد از خلافت، جانشيني بني آدم از يکديگر است؛ يعني انسان هايي مي آيند و جانشين و جايگزين انسان هاي قبل مي شوند. 
در آياتي متعدد به اين مسئله اشاره شده است:
- «و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح » (اعراف،69)
- «و لقد اهلکنا القرون من قبلکم... ثم جعلناکم خلائف في الارض من بعدهم» (يونس،14-13)
- «فخلف من بعدهم خلف» (اعراف،169)
ديدگاه الف به اعتبار اين که پيشينيان آدم چه کساني بودند، به سه قسمت تقسيم مي شود:
1. آدم (ع) و فرزندان او جانشين فرشتگاني هستند که پيش از آدم(ع) در زمين اقامت داشته اند. 
شيخ طوسي مي گويد: «گروهي مي گويند: خداوند تعالي آدم(ع) را خليفه ناميد؛ زيرا خداوند، آدم(ع) و ذريّه او را جانشينان فرشتگان قرار داده است؛ چرا که فرشتگان ساکنان زمين بودند». (طوسي،131/1)
از سويي آيه فوق و دو آيه ذيل نشان مي دهد که فرشتگان، پيش از آدم خلق شده اند، بنابراين آدم و فرزندانش جانشين فرشتگانند:
-«اذ قال ربک للملائکه اني خالق بشراً من طين* فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين» (ص، 72-71)
- «و اذ قال ربک للملائکه اني خالق بشرا من صلصال من حما مسنون* فاذا سويته 
و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين» (حجر، 29-28)
آيت الله مکارم شيرازي در تفسيرش مي نويسد: «برخي گفته اند منظور از جانشيني آدم(ع) جانشيني فرشتگاني است که قبلاً در زمين زندگي مي کردند». (مکارم شيرازي، 172/1)
شيخ ابوالفتح رازي نيز در تفسيرش به اين مطلب اشاره کرده است. هر چند اقوال ديگر را نيز نقل نموده است. (رازي، 198/1) مرحوم طبرسي نيز در تفسيرش اين قول را آورده است. (طبرسي،74/1)
2. آدم(ع) و فرزندانش جانشين جنّيان هستند که قبل از آن ها در زمين ساکن بوده اند و پس از اين که مرتکب فساد و خونريزي شدند، خداوند آن ها را هلاک کرد يا تبعيد نمود. 
اوّلاً بايد گفت اين مسئله به وضوح از آيات قابل استخراج است؛ چرا که:
- «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» (ذاريات، 56)؛ تقدم ذکر جن بر انس (انسان) دليل براين است که جنّ پيش از إنس خلق شده است. 
- «و الجان خلقناه من قبل من نار سموم* و اذ قال ربک للملائکه اني خالق بشرا من صلصال من حما مسنون» (حجر، 28-27)
ثانياً روايتي از ابن عباس نقل شده است که : «در زمين جنيان ساکن بودند، آنان در زمين فساد کردند و خون ريختند، پس هلاک شدند و خداوند آدم(ع) و ذريّه اش را جانشين آنان ساخت». (طوسي،131/1) مرحوم طبرسي در تفسير «مجمع البيان» به اين مورد نيز اشاره کرده، ولي از راوي اين خبر- که ابن عباس باشد- نامي نبرده است. ( طبرسي، 74/1) شيخ ابوالفتوح رازي نيز از عبدالله بن عباس نقل مي کند:
«براي آنکه از پس قومي بوده که در زمين بودند، ايشان را جانّ گفتند». (رازي، پيشين) 
3. آدم(ع) و فرزندانش جانشين انسان هايي هستند که پيش از آنان در روي زمين زيسته اند و به دليل فساد و خونريزي در زمين ريشه کن شدند و نسلشان منقرض شد. 
علاّمه حويزي در تفسيرش روايتي را به نقل از کتاب «علل الشرايع» آورده که سند آن به امام علي (ع) مي رسد. حضرت مي فرمايند: «... سپس خداوند به فرشتگان فرمود: به جن و نسناسي که مخلوقات من روي زمينند، بنگريد، پس وقتي فرشتگان به گناهان و خونريزي و فساد آنان در زمين نگريستند، اين مسئله برايشان سخت و بزرگ به نظر آمد و به خاطر خداوند بر اهل زمين خشمگين شدند و بر جانشان تأسف خوردند؛ آنان که نتوانستند
جلوي خشم خود را بگيرند، گفتند: اي پروردگار ! تو [خداوند] شکست ناپذير، توانا، جبّار، قهّار و بلند مقام هستي و اين مخلوقات ضعيف و خوار تو در زمينت، در قبضه تو هستند. به روزي تو زندگي مي کنند، از عافيت تو بهره مندند، ولي اين چنين گناهاني را در حضور تو مرتکب مي شوند، [خداوند] بر آنچه ازآنان مي شنوي و مي بيني، تأسف نخور، خشمگين مباش و انتقامت را از آنان مگير، اين کارآنان بر ما نيز گران آمده است و ما اين مسئله را در حضور تو گران و سنگين مي شماريم، پس وقتي خداوند اين سخن را از فرشتگان شنيد «قال اني جاعل في الارض خليفه»؛ [گفت: من در زمين خليفه اي قرار مي دهم]، اين خليفه من، حجت من بر آن ها در زمينم بر مخلوقاتم است... ». (حويزي،51/1)
تعبير «نسناس» که در اين روايات و ديگر روايات آمده، به معناي انسان هايي است که پيش از آدم(ع) و ذريّه او مي زيسته اند. 
آيت الله مکارم شيرازي نيز در تفسير نمونه اين احتمال را به عنوان يکي از اختلافات مطرح، بيان فرموده است. (مکارم شيرازي،172/1)

3. چگونگي پي بردن فرشتگان به خونريزي و فساد خليفه در زمين:

مرحوم طبرسي در تفسيرش چهار احتمال را مطرح نموده که در اين جا به آن ها مي پردازيم:
- بسياري از مفسّران مي گويند : قبل از حضرت آدم(ع) موجودات ديگري زندگي مي کرده اند؛ آنان فساد کردند و خداوند ملائکه را فرستاد تا آنان را برانند و خود به جايشان سکونت پيدا کنند. اکنون فرشتگان مي پرسند که آيا اين آدم نيز مثل جنّ، خونريزي و فساد مي کند؟
- سؤال ملائکه فقط براي فهميدن بوده است، نه در مقام انکار و اعتراض به خدا؛ آنان از خداوند خواستند تا حکمت آفرينش آدم را بفهمند. 
- ابن عباس گويد: خداوند به فرشتگان گفته بود که از فرزندان اين آدم کساني خواهند آمد که فساد و خونريزي مي کنند و پس از آنکه خدا، آدم(ع) را آفريد، فرشتگان سؤال کردند تا بفمند که آيا اين همان آدمي است که خداوند گفته بود ذريّه اش فساد مي کنند يا شخصي غير از اوست؟
- در آيه کريمه چيزي حذف شده است و اصلش اين طور بوده است: من، در روي زمين آدم (خليفه) مي آفرينم و مي دانم که از فرزندانش کساني هستند که فساد مي کنند و خون مي ريزند. پس ملائکه سؤال کردند: ما که جز تقديس و تسبيح کار ديگري نداريم. 
سزاوارتريم تا روي زمين خليفه باشيم». (طبرسي،74/1)

پي‌نوشت‌ها:
 

1-عضو هيئت علمي دانشگاه علوم و معارف قران کريم (دانشکده علوم قرآني ملاير)
نشاني الکترونيک:kavand@ quran.ac.ir
*تاريخ دريافت مقاله:1388/3/24
*تاريخ پذيرش مقاله:1388/9/2
 منبع:نشريه علوم و معارف قرآن کريم، شماره 5.  منبع : راسخون



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: انسانهای معصوم خلیفه خدا در زمینند, خلیفه الله, آدم علیه السلام, انسان خلیفه خدا,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
زمان : 1:48
خلیفه خدا بر زمین 1


از مجمع البیان:

«و اذ قال ربّك للملائكه انّى جاعلٌ فى‏الارض خليفة»
و [بياد آور] هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمين جانشينى خواهم گماشت‏
در اينكه منظور از «خليفه»، «آدم» است، كسى ترديد ندارد؛ امّا در اين مورد كه چرا خدا او را بعنوان خليفه و جانشين خواند، ديدگاهها متفاوت است:
1. عدّه‏اى معتقدند كه اين عنوان بدان جهت است كه «آدم» نماينده و خليفه خدا در زمين است.
2. برخى مى‏گويند: خطاب آدم با اين عنوان بدان دليل است كه او جانشين فرشتگان يا جنّيانى است كه پيشتر در زمين مسكن داشتند.
3. حسن بصرى مى‏گويد: خداوند بدان جهت «آدم» را «جانشين» خود خواند كه فرزندان او هر كدام پس از پدر خويش، در آباد كردن زمين و برپاداشتن عدل و داد، جانشين پدرشان مى‏شوند. منبع: تبیان

گمان رایج در چند دهه اخیر که ابتدا در برخی آثار تفسیری1 و غیر تفسیری2 انعکاس یافته و سپس به باوری مشهور و مسلط تبدیل شده، ( و بعضاً نتایج دیگری نیز از جمله سجده فرشتگان بر نوع آدم و آدمیت، اومانیسم اسلامی ‌و یا دموکراسی اسلامی‌و ... بر آن مترتب گشته) این است که نوع انسان و آدمی، خلیفه خداوند در زمین است و آیه شریفه «انی جاعل فی الارض خلیفة»3 را ناظر به این عقیده و باور می‌داند. این تفسیر از آیه مزبور تا پیش از کمتر از یک قرن اخیر، تقریباً سابقهای نداشته است4 و برای اولین بار در تفاسیر المنار و فی ظلال القران، آثار عالمان سنی مذهب، رشید رضا و سید قطب مطرح شده است . تا پیش از مقطع یاد شده، عموم مفسران تنها حضرت آدم علیه السلام را مصداق مشخص خلیفة الله در آیه مزبور می‌دانستند و البته این عنوان را بعد از آدم علیه السلام بر دیگر انبیای الهی، و مفسران شیعه علاوه بر انبیاء، بر ائمه معصومِین علیهم السلام نیز صادق می‌دانستند. 

اکنون به شرح ادله و استناداتی خواهیم پرداخت که نافی باور مشهور فوق بوده و مقام خلیفة اللهی را منحصر به اولیای معصوم الهی اعم از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام می‌داند:
1. ظاهر آیه «انی جاعل...» و سیاق آن به اضافه آیات بعد از آن دال بر این است که سخن از شخص آدم علیه السلام است و نه نوع انسانها. شواهد این مطلب عبارت است از: 
الف: موضوع خلافت الهی به موازات خلقت آدم علیه السلام به عنوان اولین انسانی که قرار است پیامبر الهی باشد، مطرح شده است و آیه ظهوری در خلقت همه انسانها و یا نوع انسان به عنوان خلیفة الله ندارد.
ب: بدون شک تعلیم همه اسماء به آدم از سوی خداوند (وعلم آدم الاسماء ...5) که در آیه بعد بدان اشاره شده، اختصاص به حضرت آدم علیه السلام دارد و نه نوع انسان، و این که آیه مزبور به «قرار دادن نیروی تعلم و دانش آموزی در انسانها» تفسیر شود،6 امری غریب تر از خلافت الهیه نوع انسان است؛ چرا که در هیچ واژه نامه و هیچ متن عربی، واژه علّم و مشتقات آن به قرار دادن نیروی تعلم در متعلم ، ترجمه و استعمال نشده است و معنایی جز تعلیم و یاد دادن بالفعل ندارد و معلوم است که چنین تعلیمی‌(تعلیم الهامی‌اسماء و حقایق) فقط در حق انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام صورت گرفته است.
ج: آیه بعد (یا ادم انبئهم باسمائهم...7) نیز ظاهر و بلکه صریح در این مطلب است که محور این ایات شخص آدم نبی علیه السلام است و نه نوع آدمیان، زیرا به آدم علیه السلام و نه نوع آدم، فرمان داده شد که فرشتگان را از اسمایی که به او آموخته شده است خبر دهد. 
د: آیه بعد (و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا ...8) نیز شاهدی دیگر بر محوریت آدم علیه السلام (و نه نوع آدم) در این آیات است که با موضوع خلیفة اللهی او آغاز و تا مسجود فرشتگان شدنش تداوم می‌یابد. و اما اینکه برای تثبیت برداشت خلیفة اللهی نوع آدم از آیه اول ( انی جاعل...)، در تفسیر این آیه نیز نوع بنی آدم را مسجود فرشتگان بدانیم نیز فاقد هر گونه دلیل و شاهد و برخلاف انسان شناسی متخذ از قران و احادیث است.
اما اینکه در مورد فراز قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک که بلافاصله بعد از انی جاعل فی الارض خلیفة آمده است بگوییم که چون موضوع خلافت الهیِ نوع آدمی‌بوده است، فرشتگان چنین مساله ای را مطرح کردند و الا اگر مقصود از خلیفة الله، آدمِ پیامبر بود، فرشتگان چنین سئوالی را مطرح نمی‌کردند نیز سخنی فاقد دلیل است و بلکه این فراز از آیه نیز می‌تواند تاییدی بر خلیفة اللهی شخص آدم علیه السلام باشد؛ چرا که فرشتگان بدون اطلاع از تفصیل آنچه قرار است رخ دهد، تصور کردند که قرار است موجودی معمولی نظیر جنیان که قبلا در زمین بودند و دست به فساد و خونریزی زدند، به مقام خلیفة اللهی نائل شود، اما پس از تعلیم اسماء و حقایق و معارف الهی به آدم علیه السلام توسط خداوند و اِنباء آدم فرشتگان را از آموخته‌های خود، دریافتند که این خلیفه (و انبیای الهی و ائمه معصومین علیهم السلام که خلفای الهی پس از اویند)، مقامی‌بس شامخ و رفیع دارند، اگر چه فرزندان و نسل غیر معصوم آدم دست به انواع جنایتها و فسادها خواهند زد و از این جهت تعجب و سئوال فرشتگان بی وجه نیست اما چنین استبعاد و شگفتی ای در مورد خلیفة الله که پیامبرالهی است ، بی وجه است.

2. بعضی نیز آیاتی نظیر هو الذی جعلکم خلائف الارض9 و یجعلکم خلفاء الارض10 را دلیل بر خلیفة اللهی نوع آدم دانسته اند اما به قرینه آیات دیگرِ به همین سیاق معلوم می‌شود که این خلافت به مفهوم در پی قومی‌دیگر آمدن و جایگزین آنان در زمین شدن است و نه خلافت الهی. در سوره یونس می‌خوانیم: فکذبوه فنجینه و من معه فی الفلک و جعلناهم خلائف11 و در سوره اعراف : و اذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح12 و واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد13. 14 منبع

 

1 . رجوع کنید به : تفاسیر المیزان، نمونه و تسنیم
2 . از جمله : کتاب اومانیسم اسلامی‌اثر دکتر شریعتی
3 . بقره/ 30
4 . مگر در آثار برخی از فلاسفه و عرفای مسلمان که با توجه به نظریه وحدت وجود قول به خلیفة اللهی انسان امری غریب نیست .
5 . بقره/31
6 . رجوع کنید به المیزان و تسنیم در تفسیر آیه فوق الذکر
7 . بقره/33
8 . بقره/34
9 . انعام/165
10 . نمل/62
11 . یونس/73
12. اعراف/69
13 . اعراف/74
14 . مؤلف محترم تفسیر تسنیم نیز با اینکه قائل به خلافت الهی نوع انسان است اما استدلال تفسیر المیزان را به این آیات برای اثبات خلافت نوع انسانی رد می‌کند: «علامه طباطبایى (قدس سره ) شاهد دیگرى نیز ذکر کرده اند و آن آیاتى است که سخن از خلافت دارد و آن را به همه انسان‌ها استناد مى دهد؛ مانند:اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح ،ثم جعلناکم خلائف فى الارض و یجعلکم خلفاء الارض، ولى از ملاحظه سیاق این آیات بر مى آید که مقصود در این آیات، خلافت امتهاى کنونى از امتهاى پیشین است، نه خلافت نوع انسان از خداوند یا از جن یا انواع دیگر غیر از انسان.» ( تفسیر تسنیم، جلد دوم، ص43)
15 . تسنیم ج 3، ص 41
16 . اعراف/11
17 . تسنیم، ج 3، ص 42
18 . تفسیر البرهان به نقل از تفسیر قمی‌، ج 1 ص 171 ، انتشارات اعلمی
19 . تفسیر البرهان، ج 1، ص 169
20 . کافی، ج1، ص 193
21 . تهذیب، ج 6 ، ص 97
22 . در تفسیر تسنیم آمده است: «هر انسانى بر اثر این که استعداد او در حد معینى به فعلیت مى رسد، از درجه خاصى از خلافت برخوردار و جانشین خدا در روى زمین مى شود؛ جانشین که چون آیت و مظهر خداوند مى تواند خلق و ابتکار داشته باشد و در موجودات عالم تصرف کند و استعدادها و امکانات بالقوه زمین و غیر زمین را به فعلیت برساند. حاصل این که، این مقام، امانتى است که بر دوش هر انسانى گذاشته شده است، گرچه بعضى از آنها به جاى آن که از این امانت، در راه اراده صاحب امانت، بهره گیرند ظلم و جهالت پیشه کردند و ظلوم و جهول شدند و آن را در مسیر خواست‌هاى شیطان به کار گرفتند و دشمن را بر سر سفره دوست نشاندند. در مقابل، عده اى دیگر حق این منصب را ادا کردند و بعضى از این عده (انسان‌هاى کامل ) همه شوون خلافت را رعایت کردند و به همه وظایفى که مستخلف عنه براى آنان معین کرده، لباس عمل پوشاندند.» تسنیم، ج3، ص48 
23 . تسنیم، ج 3، ص 49
24 . آیت الله مصباح یزدی در یکی از آثارشان یاد آور می‌شوند: اینکه همه انسانها این مقام [خلیفة الله] را دارا باشند، گمان نمی‌کنم کسی که آشنایی با مبانی اسلامی‌داشته باشد، چنین چیزی بگوید. ... تنها کسانی چون انبیاء و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین می‌توانند چنین مقامی‌داشته باشند؛ گواه، عبارتی است که در زیاراتشان مانند زیارت جامعه می‌خوانیم: و رضیکم خلفائه فی ارضه» ( معارف قران 3-1، ص 366، انتشارات موسسه پزوهشی امام خمینی)
25 . هود/9
26 . ابراهیم/34
27 . نحل/4
28 . زخرف/15
29 . معارج/22-19
30 . اسراء/100
31 . احزاب/72
32 . عبس/17
33 . انفطار/6
34 . کمال الدین و تمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، ص 7، انتشارات مسجد جمکران

منبع: فصلنامه سمات، شماره اول (www.sematmag.com)

 

+ نوشته شده در سه شنبه بیستم مهر 1389ساعت توسط منبع

 قال رسول الله صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :

 
مَن أَمَرَ بِالمَعرُوفِ وَنَهى عَنِ المُنكَرِ فَهُوَ خَليفَةُ اللّه‏ِ فِى الرضِ وَخَليفَةُ رَسُولِهِ؛
 
هر كس امر بمعروف و نهى از منكر نمايد، جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
 
مستدرك ‏الوسايل، ج12، ص179، ح13817 منبع 
پیامبر اعظم (ص) :من امر بالمعروف و نهی عن المنکر فهو خلیفة الله فی ارضه و خلیفة رسول الله و خلیفة کتابه (مجمع البیان، ج۲، ص۴) کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند ، جانشین خدا ، پیامبر خدا(ص) و کتاب خدا در روی زمین است.
علی ربانی :پس خلیفه خدا بودن طبق حدیث بالا فقط منحصر در معصومین و انبیاء نمیشود ( همان نظر علامه طباطبایی ره)


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: انسانهای معصوم خلیفه خدا در زمینند, خلیفه الله, آدم علیه السلام, انسان خلیفه خدا,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : جمعه 27 بهمن 1391
زمان : 1:2
قابل توجه نظر دهنده ها!


خسته از نظرات بی ربط

توجه بفرمائید:

رویا:سلام خوبی؟وبلاگت را دیدم همه چیز خوب بود ولی 1 چیز بد دیدم تو وبلاگت خیلی آمار وبلاگت پایین بود من برات یه پیشنهاد دارم چون خودم این کار را انجام دادم و نتیجه گرفتم برای شما میگم برو به این وبلاگ و آدرس وبلاگت را ثبت کن بعد یه مد وبلاگت آمارش میره بالا و در گوگل محبوب میشه
پاسخ من:سلام خوبم بمیرم در راه حق که برا بازدید وبلاگم نازنینهایی مثل همین رویا خانم (که معلوم نیست آقاست یا خانمه؟ مجرده یا متاهله؟ اسمش همینه یا قیزبسه و قیزقییت؟ خلاصه. . . .) شب و روز ندارن و هی تو وبلاگهام به یه چیز و فقط یه چیز بد برمیخورن اونم نبود بازدیدمه و بالاخره تا حدی تحریک میشن و احساس مسئولیت میکنن که فروشگاه میزنن و ازم میخوان لینکشون کنم تا بازدید من بره بالا نه اینکه فروش اینها . . . . .  

:من در عجبم هر چیزی بنویسم براشون باز هم با شور و هیجان عجیبی بدون توجه به معنی مطالبی که براشون در پاسخ مینویسم میان و نگرانی عجیب و زاید الوصفشون رو از کم بودن بازدیدم ابراز و دعوتم به لینک شدن به سایتشون میکنن و شما میدونید برای لینک شدن باید اول ایشان را لینک کنیم و اگر ایشان را لینک کنیم دیگه لینکدونیمون مذهبی (یا هر موضوع دیگه ای که وبلاگمون داره) نخواهد بود بلکه بازار دلالان و مبلغین لارجر باکس و ساعت مچی و ساعت زنانه و عینک ویفری و نوار بهداشتی مشبک بالدار و غیره و ذلک خواهد بود و من اینو نمیخوام.

چند نمونه از نظرات افراد نگران از کمی بازدید وبلاگم و پاسخهای منو ببینید بدک نی:

مثلا منصوره:سلام دوست دارم با وبلاگت تبادل لینک کنم خیلی وبلاگ خوشگلی داری اگر با تبادل لینک موافقی بیا تو سایت من
منتظرتم
منصوره
پاسخ من:سلام 
خانم مهربانی که به فکر بازدید وبلاگ من بیش از تبلیغ کالای خودتون بودید !! ، ممنون از لطفتون . 
بی صیغه فطیره. 
نمیدونم واقعا دختری یا پسری. 
نمیدونم اگه دختری اسمت واقعا همینه یا یه چی دیگه ولی اگه شرایطشو داری میتونی با صیغه شدنت برا من ثواب زیادی رو کسب کنی . 
اونوقت من لینکت میکنم و لینکت میشم و لینکت میشم!! 
اگه شرایطش رو داری شک نکن و معطلش هم نکن یه سنت حسنه است. 
منتظرم خبرشو بهم بده.

رویا:

سلام خوبی؟وبلاگت را دیدم همه چیز خوب بود ولی 1 چیز بد دیدم تو وبلاگت خیلی آمار وبلاگت پایین بود من برات یه پیشنهاد دارم چون خودم این کار را انجام دادم و نتیجه گرفتم برای شما میگم برو به این وبلاگ و آدرس وبلاگت را ثبت کن بعد یه مد وبلاگت آمارش میره بالا و در گوگل محبوب میشه

پاسخ من:

سلام 
رویا خانم 
واقعیتش من تو وبلاگ خانمها هم دیدم که هر کس نگران بازدید اینهاست آقاست، تو وبلاگهایی که مدیرشون آقاست اونایی که به فکر بازدیدشون هستند و شبها از فکر اینکه نکنه بازدید وبلاگم کم باشه نمیتونن بخوابن همه خانمن 
جالبه نه ؟ 
شما میخوای عینک ویفریتو بفروشی، خدا برکت بده به کسب و کارتون. 
من هم میخوام از تنهایی با صیغه کردن دربیام اگه راه داره ( در حالیکه میدونم و مطمئنم یا خانم نیستی و یا اگه هستی اسمت رویا نیست یا اگه باز اینم هست متاهلی و ....) شما صیغه من بشید من لینکتون میکنم 
در کل به همکارهاتون هم خبر بدید نگران بازدید من نباشن. 
کار برای خدا ناراحتی و دلتنگی نداره. 
خیلی دوست دارم بازدید وبلاگم بره بالا یه کارهایی هم کردم ولی نمیخوام لینکدونیم شبیه مغازه و فروشگاه بشه. 
خواستی ثواب صیغه شدن ببری خبرم کن. جدی هم میگم.

فرشته خانم هم از پیشنهاد صیغه من ناراحت شده بود و رگ روشنفکریش ( که روشنفکرهارو از اسلام و خدا و پیامبرص و ائمه و مسلمین در تشخیص مصلحت جامعه و تاریخ و انسانها جلوتر میندازه!!) گل کرده بود برام خصوصی نظر گذاشت که:

befahmid
dokhtara bazicheye daste shoma nistan k va3 y dore khoshgozaroonitoon ba esme share eslam biaid badbakhteshoon konido bad bezarid berid
khejalatam bekeshid bad nista

فرشته جون مسلط به فینگلیش هستن و اگه نیاز به ترجمه داشتید تو نظرات ازم بخواهید ترجمه اش میکنم براتون!!
پاسخ من
سلام 
من قصدم سوء استفاده نبوده و نیست 
صیغه دوشیزه متفاوت با صیغه خانمهاست. 
عقد موقت در شرع وجود داره و من پیشنهاد خلاف شرع به شما ندادم که خجالت بکشم قصدم هم بد بخت کردن جنابعالی نبوده . 
یه پیشنهاد بود شمامیتونی بگی نه. 
به همین سادگی و بدون ناراحتی.

من میدونم که توبه نظر تبلیغاتی دهنده مرگ(فیلتر) است!!

برای خود همین مطلب هم 10 تا نظر تبلیغاتی از منیژه و غزل و رویا و فخری و بتول و زینب و کبری و . . . گذاشته میشه

میگی نه؟؟

فردا یه سری به نظرات همین مطلب بزن تا بهت اصرار و خودکشی و تلاش و پشتکار و کم نیاوردنشون ثابت بشه خدا کنه در عوض فروشی داشته باشن تا زحماتشون هدر نره.



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: نظر, وبلاگ نویسی, سایت, تبلیغات اینترنتی, تبلیغات کلامی, فرشته, رویا, من, سیصد و سیزده دلاور, لوکس بلاگ, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 26 بهمن 1391
زمان : 10:26
آیه ای ، روایتی ، مسائلی


خواب برادر مرگ است:

 وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى

أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿60 انعام

پس معناى آيه (از تفسیر المیزان) چنين مى شود كه: خداى متعال شما را در شب مى ميراند در حاليكه مى داند آنچه را كه در روز عمل كرده و انجام داديد ، ولى روحهاى شما را نگه نمى دارد، تا مرگشان ادامه يابد بلكه براى اينكه اجلهاى معين شما به آخر برسد شما را دوباره زنده مى كند و پس از آن به واسطه مرگ و حشر به سوى او خواهيد برگشت و شما را از اعمالتان كه انجام داده ايد، خبر خواهد داد.

توضیحات گزینشی از تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی ره :

- حقيقت انسان كه از آن به (من ) تعبير مى شود، همان روح انسانى است و بس.

- حقيقت آدمى تن خاكى او نيست ، بلكه روح او است.

(جرح ) به معناى كار كردن با اعضاء (دست ) است ، و مراد از آن كسب است . يعنى خدا مى داند آنچه را كه در روز به دست مى آوريد.

--------------------------------------------

شباهت كار على (ع ) به پنج پيامبر

بعد از بيعت اجبارى على (ع ) به خانه خود رفت و از مردم كناره گرفت ، و بعد به پيروان خود فرمود: من به پنج پيغمبر در پنج مورد، اقتدا كرده ام (كار من شبيه كار آنها است ):

1 از حضرت نوح (ع ) آن جا كه به خدا عرض كرد:

رب انى مغلوب فانتصر: (پروردگارا من مغلوب اين قوم (طغيانگر) شده ام ، انقام مرا از آنها بگير (قمر 10).

2 از حضرت ابراهيم (ع ) آن جا كه به مشركان فرمود: و اعتزلكم و ما تدعون من دون الله : (و از شما و آنچه غير از خدا مى خوانيد كناره گيرى مى كنم ) (مريم 48).

3 از حضرت لوط (ع ) آن جا كه به قوم سركش خود فرمود: لو ان لى بكم قوة او آوى الى ركن شديد: (اى كاش در برابر شما، قدرتى داشتم ، تا تكيه گاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود) (هود 80).

4 از موسى (ع ) كه به فرعونيان گفت : ففرت منكم لما خفتكم : (پس از شما فرار كردم هنگامى كه از شما ترسيدم ) (شعرا 21).

5 و هارون (برادر موسى (ع ) كه به موسى (ع ) گفت : ان القوم استضعفونى و كادو يقتلوننى : (مردم مرا تضعيف كردند و نزديك بود كه مرا به قتل رسانند) (اعراف 150).

سپس به جمع آورى و تنظيم قرآن پرداخت و آن را در جامه اى پيچيد و آن را بسته و مهر نمود و به مردم فرمود: (اين كتاب خدا است كه آن را طبق امر و وصيت پيامبر(ص ) همان گونه كه نازل شده است جمع آورى نموده ام .

بعضى از حاضران گفتند: (قرآن را بگذار و برو).

فرمود: رسول خدا(ص ) به شما فرمود: (من در ميان شما دو يادگار گرانمايه مى گذارم ، كتاب خدا و عترت من ، و اين دو از هم جدا نمى شوند تا اين كه در كنار حوض كوثر بر من وارد گردند) پس اگر سخن پيامبر (ص ) را قبول داريد، مرا با قرآن بپذيريد، كه بر اساس دستورات قرآن بين شما حكم مى كنم .

قوم گفتند: (ما نيازى به تو و قرآن تو نداريم ، اكنون آن قرآن را بردار و ببر و از آن جدا نشو).

حضرت على (ع ) از قوم ، روى گردانيد و به خانه اش رفت ، و شيعيان او نيز خانه نشين شدند، زيرا رسول خدا(ص ) از آنها پيمان گرفته بود كه چنين كنند.

ولى آن قوم ، دست نكشيدند، به خانه على (ع ) هجوم آوردند و در خانه اش را سوزاندند و آن حضرت را با اجبار به سوى مسجد بردند، و فاطمه (س ) را در كنار در خانه ، در فشار قرار دادند به طورى كه فرزندش ‍ محسن ، سقط گرديد.

به على (ع ) گفتند: بيعت كن ، او بيعت نكرد و گفت : بيعت نمى كنم ، گفتند: اگر بيعت نكنى تو را مى كشيم .

فرمود: اگر مرا بكشيد، من بنده خدا و برادر رسول خدا(ص ) هستم ، دستش را باز كردند ولى آن حضرت دستش را بست ، باز كردن دست او بر آنها سخت شد، در حالى كه دستش بسته بود، (دست ابوبكر را) بر دست او ماليدند. (58- بيت الحزان ، ص 165 و 166.)

منبع آنلاین:400 داستان از مصايب امام على عليه السلام - عباس عزیزی

------------------------------

دو مسئله:

مسأله 23

مستحب است سجده كردن به قصد اظهار ذلّت خود و تعظيم خداوند جليل عزيز، بلكه سجده در اصل راجح و عبادت بلكه اعظم طاعات است بلكه خداوند جلّ شانه عبادت نشده به عملى كه مانند سجده باشد و هيچ عملى بر ابليس لعين اشد از آن نيست كه اولاد آدم (عليه السلام) را به سجده ببيند زيرا كه او مأمور به سجده شد و عصيان ورزيد و مطرود از بارگاه قدس الهى شد. و آن شخص مأمور شد و اطاعت نمود و نجات يافت. و نزديك‏ترين حالات بنده به خداوند عالم وقتى است كه در حالت سجده باشد و سجده كردن سنّت اوّابين است. و سنّت است طول دادن سجده و منقول است كه حضرت آدم (عليه السلام) سه شبانه روز در سجده بود. و حضرت على بن الحسين (عليهما السلام) سجده فرمود بر سنگ خشنى و آن قدر طول داد كه هزار مرتبه شمردند

كه مى‏فرمود: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّا حَقّا لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ تَعَبُّداً وَ رِقَّاً لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ إِيماناً وَ تَصْدِيقاً. و حضرت صادق

(عليه السلام) آن قدر سجده را طول مى‏داد كه گمان مى‏بردند كه آن بزرگوار به خواب رفته. و حضرت موسى بن جعفر

(عليهما السلام) هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده مى‏رفت و تا وقت زوال به سجده بود.

مسأله 24

حرام است سجده كردن براى غير ذات معبود جلّت عظمتُه، زيرا كه سجده نهايت خضوع است و آن مختص به كسى است كه در نهايت كبرياء و عظمت باشد. و حضرت آدم (عليه السلام) مسجود ملائكه نبود بلكه قبله‏ى آنها بود چنانكه سجده‏ى حضرت يعقوب (عليه السلام) و اولاد آن بزرگوار وقت ملاقات به حضرت يوسف (عليه السلام)، نبود بلكه به شكرانه‏ى آن موهبت عظيمه كه به او عطا شده بود خداوند منّان را سجده كردند. پس آن چه بعض عوام الناس نزد قبر حضرت امير المؤمنين و ائمه معصومين (عليهم السلام) سجده مى‏كنند مشكل است مگر آن كه قصد آنها به آن، سجده‏ى شكر باشد كه موفق به زيارت شدند. بلى، دور نيست جواز بوسيدن عتبه مقدسه.

منبع آنلاین:غاية القصوى فى ترجمة العروة الوثقىجلد اول خاتم المحدثين مرحوم حاج شيخ عباس قمى ‏رحمه الله

محقق: علي رضا أسد اللهي فرد- ۲۴ -

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: تفسیر المیزان, قرآن کریم, سجده, مظلومیت امام علی علیه السلام, نحوه گرفتن بیعت از علی علیه السلام برای ابوبکر, شباهت کار علی علیه السلام به پنج پیامبر, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
زمان : 9:21
شعر روضه ای از مداحی عاملی اردبیلی در طشت گذاری 1390


بالا وای دیلده گزیر چوللری الان زهرا (س)
 
الیور ابر بهاران کیمی باران گوزدن 
 
بو حسین (ع) کیمدی الهی دییلن وقتده آدی 
 
وئریلیر گوز یاشینا بیر بئله فرمان گوزدن
 
گوز دئدیم یادیما دوشدو ایکی قاننان دولو گوز
 
سوز آچیم قوی بو ایکی قانیله الوان گوزدن
 
طول عمرونده حسین(ع) اوپدی ایکی قانلی گوزو
 
ایکی شخصین اله دی گوزلرینه قان گوزدن
 
بیری زهرا (س)ییدی پیغمبر خاتم(ص) بالاسی
 
آتدی شهرینده اونو خلق مسلمان گوزدن
 
کوچه ده ووردولا سیلی گوزونه دوشدی لکه
 
یوز ویریب قوه بینائیه بحران گوزدن
 
قاپئنی اورتوب اوتوردی یوزونه قویدی الین
 
معجریلن گوزونو ایلدی پینهان گوزدن
 
نه گوزون بیرکسه گورستدی نه ده سیلی یئرین 
 
ایستمیردی دوشه تا دیللره دستان گوزدن
 
تا حسین (ع) گلدی قوجاغیندا اوتوردو خانمین
 
گورسنیردی اله احوالی پریشان گوزدن
 
بوینو چیگنینده گوزون تیکدی بتولین یوزونه
 
توکدو گل صورتینه بارش نیسان گوزدن
 
دئدی دردین ننه گیزلتمه حسین(ع) دن یوزون آچ
 
حق مولایه(ع)قسم کئچمه بو گریان گوزدن
 
آغلادی آغلادی یالواردی ز بس زهرا(س)یه
 
عاطفه چشمه سینی ائتدی خروشان گوزدن
 
قوللارون سالدی ننه بوینونا مین یول دئدی جان
 
قویدو نیلی یوزه یوز اوپدو او سوزان گوزدن
 
اوردا بیر سوز دئدی دیلبندینه آهسته بتول(س)
 
کیمسه بیلمز ولی فاش ائتدی نه جریان گوزدن
 
چون کی آگاهیدی زهرا(س) گلجه کده نه گلر
 
رمزیله اوغلونا تاپشیردی بو عنوان گوزدن
 
دئدی بیرده یارالی گوزدن اوپنده یاواش اوپ
 
یارا اولسا توکولن اینجیه ر انسان گوزدن
 
 بیر اشاریدی خانم ایلدی سقا گوزونه
 
اولسا تعبیر اورکلر اولو شان شان گوزدن
 
گلسه هر یئرده ابوالفضل(ع) آدی زهرا(س) ده گلر
 
نجه صحبت ادیم اوچ شعبه لی اُخدان ، گوزدن
 
اللری اولمادی سدّ ایلیه پیکان یولونی
 
اَل اولار یاخچی ، خطر وقتی نگهبان گوزدن
 
بیلمیرم اوچ پر اُخ آخر نئجه دَیدی هدفه؟
 
بو قدر وار کی اولوب پیکری لرزان گوزدن
 
دئدی ایندی گلر ایمدادیمه سلطان جهان
 
گوزده اُخ گورسه تاپار قامتی نقصان گوزدن
 
گرک ایندی الییَم چاره امان وئرسه عمود
 
اوچ پر اُخ ردّ اولا بیر نحویله ویران گوزدن
 
اُخو گوزدن چئخادام سونرا حسینی(ع) چاغئرام
 
گتدی اول کاره ادب بو ایشه برهان گوزدن
 
نئجه بی پرده یازیم نه ایله دی قولسوز سقا؟
 
نه دئییم اِیلدی بیر عالمی حیران گوزدن
 
بوقدر وار خبریم باشین اگیبدی آشاقا
 
دیزلریلن چکیب اوچ شعبه لی پیکان گوزدن
 
اِدمه ایراد دئسم جانیده چئخدی اُخونان
 
ائتدی رگلر قانی فوّاره شتابان گوزدن
 
لنگره گلدی آت اوستونده او قولسوز بدنی
 
ساغ،سولا آخدی چئخئب رشته میزان گوزدن
 
قویدو ناگه قدمین قتلگهه نوفل شوم
 
قلبینین کینه سی معلومیدی غضبان گوزدن
 
کئچ قلم یازما عمودایله آچئق باش سؤزؤنو
 
مقطع شعرین آچ انشاسینه میدان گوزدن
 
بیر فقط فاطمه(س) گوردی او باشین سئنماغئنی
 
-----------------
 
. . . . . .
 
توپراق اوستن دیزینه آلدی سرِ سردارین
 
گوردو تکمیله یئتیب دفتر پیمان گوزدن
 
اگیلن قامتینی اگدی بیرزده آشاغا
 
حشره جک توشه سینی آلدی او سلطان گوزدن
 
اوپدو زهرا (س) بویوران تک یارالی قانلی گوزون
 
------------------  
منبع : نوشته شده از فایل صوتی گنجینه معرفت(گلچین مداحان ترکی 1390 ه ش)


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، شعر و ادبیات، ،
:: برچسب‌ها: عاملی اردبیلی, متن نوحه ترکی, متن روضه ترکی, شعر ترکی, ادبیات ترکی, ادبیات آذری, روضه آذری, روضه حضرت زهرا سلام الله علیها, روضه حضرت عباس علیه السلام, ابوالفضل العباس علیه السلام,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1391
زمان : 1:3
زبان الکن ، نامه سیاه


زبان الکن ، نامه سیاه

من با زبان الکن و این نامه سیاه

هم بعد بیست و هشت سنه کردنم تباه

اکنون به ارض طوس شرفیاب گشته ام

آب حیات دیده و بی تاب گشته ام

من آمدم سلامی و عرض ارادتی

به پای بوسی شه دین ، چه سعادتی

با این خزف چه میکنی ای معدن گهر ؟

خاکستر مرا بکن الماس با نظر

در درگه کریم تو جای طلب که نیست،

من خود طلب نکرده تو دادی عجب که نیست.

شاهی و پای بوسی تو فخر چون منی

من خوشه چین و درگه شاهیت خرمنی

در بارگاه قدس تو راهم بُدی مگر؟

لطفی اگر نمی نمودی و رخصت نبود اگر

ثابت کن این قدم به در بارگاه خویش

ای ثامن الحجج شه دین گشته ام پریش

از عهد گاهواره مرا پروریده اند،

با عشق اهل بیت ع و رسول ص آفریده اند

توفیق قرب درگه حق روزیم نما

ای شاه ارض طوس وَ بود و نبودها

تو پیشوای مفترض الطاعه ایّ و ما

بر درگه کریم تو الحق کمین گدا

از بس وصال و دوستیت کرده سرخوشم

حاجات دین و دار همه شد فرامشم

ثابت قدم نما به محبت در این جهان

در آخرت به درگهت از کمترین کسان

من کس نیم به درگه تو خار و خس چرا،

این خار و خس به ملک تو دارد بسی بها.



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته و خودمانی، شعر و ادبیات، ،
:: برچسب‌ها: شعر, ادبیات, حضرت ثامن الحجج علیه آلاف التحیّة والثناء, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : پنج شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 23:33
علم بهتر است یا ثروت؟


انا مدینة العلم وعلی بابها
پاسخ بی نظیر حضرت علی(ع) به علم بهتر است یا ثروت؟
جمعیت زیادی دور حضرت علی ( ع ) حلقه زده بودند. مرد وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
-یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
-علی در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
 
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید :
یا اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس!
مرد که آخر:جمعیت ایستاده بود پرسید:
-علم بهتر است یا ثروت؟
-علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست.
 
- در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد،
-و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
 
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یاثروت؟
-حضرت‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.
 
-نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد.
-حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.
 
-با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.
 
مرد ساکت شد. همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
-امام دستش را به علامت سکوت بالا برد و فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
 
مرد آرام از جا برخاست و کنار دوستانش نشست؛ آن‌گاه آهسته رو به دوستانش کرد و گفت: بیهوده نبود که پیامبر فرمود: من شهر علم هستم و علی هم درِ آن! هرچه از او بپرسیم، جوابی در آستین دارد، بهتر است تا بیش از این مضحکة مردم نشده‌ایم، به دیگران بگوییم، نیایند! مردی که کنار دستش نشسته بود، گفت: از کجا معلوم! شاید این چندتای باقیمانده را نتواند پاسخ دهد، آن‌وقت در میان مردم رسوا می‌شود و ما به مقصود خود می‌رسیم! مردی که آن طرف‌تر نشسته بود، گفت: اگر پاسخ دهد چه؟ حتماً آن‌وقت این ما هستیم که رسوای مردم شده‌ایم! مرد با همان آرامش قلبی گفت: دوستان چه شده است، به این زودی جا زدید! مگر قرارمان یادتان رفته؟ ما باید خلاف گفته‌های پیامبر را به مردم ثابت کنیم.
 
-در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید،
-که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
 
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که…
 
-نهمین نفر وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:
-یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.
 
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید:
-یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.
 
فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.
 
“من شهر دانش و آگاهی هستم و علی دروازه ورود به آن شهر” پیامبر اسلام (ص)


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: فضایل علی ابن ابیطالب علیه السلام, امام شناسی, امیر المومنین علیه السلام, من شهر علمم و علی درب آن است, حق شناسی, امامت, شیعه, اسلام, ولایت, ,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 16:39
الیس الصبح بقریب؟


 پارگی اسرائیل

یبیبیبی

 


نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 15:15
بالاخره کدومش؟تکلیف خودتو روشن کن!


 کدومش؟؟ ها؟؟ کدومش؟؟!!!


نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 15:2
زنگ تفریحه یه حالی به خودت بده!


لاله زار

لاله در دامن کوه آمد و من بی رخ دوست

اشک چون لاله سیراب به دامن کردم    (شهریار)

رودخانه و کلک

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید

بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

چه خاطرات خوشی بر دلم بجای گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت

گشود بس گره آن شب ز کار بسته ما

صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت

غمین مباش و میاندیش از این سفر که تو را

اگر چه بردل غمگین غمی فزود گذشت ( فکرکنم مال دکتر حمیدی هستش دقیق یادم نیست)

دریا 

دریایم و نیست باکم از طوفان

دریا همه عمر خوابش آشفته است  (نمیدانم)

من در کنار باغ کنم ساعتی درنگ

تا دلنواز من خبر از گلشن آورد

آید دوان دوان و نهد بر کنار من

آن نرگس و بنفشه که در دامن آورد (باز نمیدونم کی گفته)

میوه بلوطه؟

جای این اسکرات خالی خیلی از اینا دوس داره!!

اسکرات

اسکرات و صیغه اش

اینم اسکرات و صیغه اش

خدا اندازه همین اسکرات در این یک مورد بهمون توفیق بده حللللله

اسکرات 3D

جالبه نه؟؟



:: موضوعات مرتبط: طنز، دل نوشته و خودمانی، شعر و ادبیات، ،
:: برچسب‌ها: عکس طبیعت, منظره, تفریح سالم, عصر یخبندان, اسکارت, انیمیشن, شعر عاشقانه, ادبیات,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 13:38
98 -ریزه خواری


یک آیه از قرآن کریم:

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿14 سوره طه﴾

منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار

 

بخشی از خطبه همام (خطبه 193 نهج البلاغه امیر المومنین علیه السلام تالیف علم الهدی سیّد رضی رضوان الله تعالی علیه ترجمه مرحوم محمد دشتی ره):

. . . . و از نشانه‏هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى‏بينى: در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است، داراى ايمانى پر از يقين، حريص در كسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى ميانه رو، در عبادت فروتن، در تهيدستى آراسته، در سختى‏ها بردبار، در جستجوى كسب حلال، در راه هدايت شادمان و پرهيز كننده از طمع ورزى، مى‏باشد. اعمال نيكو انجام مى‏دهد و ترسان است، روز را به شب مى‏رساند با سپاسگزارى، و شب را به روز مى‏آورد با ياد خدا، شب مى‏خوابد اما ترسان، و بر مى‏خيزد شادمان، ترس براى اينكه دچار غفلت نشود، و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى‏كند. روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است، و آن را ترك مى‏كند كه پايدار نيست، بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى‏آميزد. پرهيزكار را مى‏بينى كه: آرزويش نزديك، لغزش‏هايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند. . . . . 

منبع آنلاین:مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

چند مسئله اعتقادی:

احكام اعتقادى دو گونه اند: (كه همه را تحت عنوان ما معتقديم ذكر مى كنيم .)


گروه اول : احكامى كه به محض توجه ذهن و ايجاد سؤ ال ، بر هر كسى واجب است اقدام به يافتن حقيقت كند و باقى ماندن در حال شك و ترديد حرام است ؛ اين احكام عبارتند از مسائل زير:
(همه اش رو نیاوردم میخوام خلاصه باشه اونایی که میخوان همه اش رو بخونن برن منبعش در ذیل مطلب-علی ربانی)


1 - ما معتقديم به وجود الله و خداوند واجب الوجود، مبداء آفرينش و سرچشمه هستى و معتقديم به وحدانيت و يگانگى ذات اقدس او و نداشتن شريك در ذات و صفات جمال و جلال ؛ يعنى : لا اله الا الله .


2 - ما معتقديم به صفات جلال و جمال خداوند متعال .

صفات جلال يعنى ؛ ذات اقدسش ، از هر نقص و عيبى مبراست . صفات جمال يعنى ؛ ذات پاكش ، آراسته به همه كمال و صفت هاى نيكو و حسنه است .


3 - ما معتقديم به نبوت و رسالت عامه ؛ بدين معنى كه خداوند تعالى پيامبرانى براى بشر از جنس خود آنها مبعوث فرموده است و به وسيله آنها كتابى از آسمان فرو فرستاده ، و دينى به منظور هدايت و تعليم و تربيت جامعه بشرى ابلاغ نموده است . به پيامبرانى كه نامشان در قرآن مجيد آمده است ، اعتقاد تفصيلى و به آنان كه نامشان ذكر نشده است اعتقاد اجمالى دارم .


4 - ما معتقديم به نبوت و رسالت حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه و آله ، پيامبر عربى قرشى مكى مدنى ، و نيز معتقديم به خاتم نبوت و رسالت و دين و كتاب او؛ بدين معنى كه جامعه بشرى پس از بعثت او نياز به پيامبر و دينى ديگر ندارد؛ زيرا دين او شامل و واجد تمام احكام و وظايف فردى و اجتماعى است كه بشر از نظر امور معنوى و مادى خود در طول حيات اين جهان بدان نيازمند خواهد شد. اگر هم فرضا اين مساءله در نظر ديگران اشكال عقلى داشته باشد، از نظر مذهب تشيع بى اشكال است ؛ زيرا حضرت مهدى عليه السلام پس از ظهورش همه شؤ ون پيامبر خاتم را غير از منصب نبوت خواهد داشت ؛ از آن جمله ولايت وى بر احكام الهى است ، كه مى تواند مقتضيات زمان و جامعه آنها را تغيير دهد.


5 - ما معتقديم به عالم آخرت و معاد جسمانى ؛ بدين معنى كه همه انسان هايى كه به دنيا آمده و مرده اند، پس از انقراض اين جهان مادى ، دوباره در جهان ماوراى طبيعت زنده شده ، در محيطى به نام محشر و در زمانى به نام روز قيامت ؛ در محضر حضرت حق حضور مى يابند. در اين حادثه عظيم بى سابقه و بى لاحقه ، فرشتگان و اجنه و همه حيوانات نيز محشور خواهند شد.


6 - ما معتقديم به خلافت و امامت تشريعى و انتصابى پس از پيامبر اسلام ؛ يعنى اينكه حضرت محمد صلى الله عليه و آله قبل از ارتحال به عالم بقا، اشخاصى را به نحو ترتيب براى خلافت و جانشينى خود و تصدى امامت امت و ولايت جامعه به امر پروردگار منصوب فرموده است . همچنين بى ترديد معتقديم كه آن حضرت بدون انجام دادن اين وظيفه خطير خلقى و خالقى رحلت نكرده است . . . . . . . .

منبع آنلاین:واجبات و محرمات در شرع اسلام آيت الله مشكينى

 


:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: سوره طه, خطبه همام, نهج البلاغه, حدیث, علامات پرهیزگاران, اعتقادات شیعه, واجبات و محرمات در شرع اسلام,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1391
زمان : 6:54
96- یک آیه ، یک روایت ، یک مسئله


 سلامی دوباره به عزیزان

یک آیه:

اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَا لَكُم مِّن مَّلْجَأٍ يَوْمَئِذٍ وَمَا لَكُم مِّن نَّكِيرٍ ﴿47 شورا﴾

پیش از آنكه روزى فرا رسد كه آن را از جانب خدا برگشتى نباشد پروردگارتان را اجابت كنيد آن روز نه براى شما پناهى و نه برايتان [مجال] انكارى هست.

یعنی اینکه به زبان خودمانی قیل از اینکه بمیریم و قیامت خودمون رو ببینیم ( چون بعد مرگ که نمیشه توبه کرد.) و بعد قیامت عمومی رو ببینیم توبه کنیم و راه صلاح و سداد در پیش بگیریم نمازهامون رو اول وقت بخونیم، اختلاط حرام با نامحرم نکنیم، ناموس مردم رو ناموس خودمون بدونیم ، حق مردم رو تمام کمال بدیم ، به پدر مادرمون رسیدگی کنیم ، اگه قطع رابطه با کسی از فامیل کردیم بریم پا پیش بذاریم و رابطه رو درستش کنیم و . . . . و قبل از اینکه دیگه دستمون از دنیا کوتاه بشه و دست به دامن ورثه ای  که به فکر خودشونن بشیم خودمون کار خودمون رو یکسره کنیم.

خلاصه مرد آخربین مبارک بنده ایست.

نام نیکو گر بماند ز آدمی     به کز و ماند سرای زرنگار

ای که دستت میرسد کاری بکن    پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار 

و حافظ گفته:  چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان        که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد.

یک روایت:

نتيجه خوشحال كردن سگ

روزى امام حسن مجتبى عليه السلام در يكى از باغستان هاى شهر مدينه قدم مى زد، كه ناگاه چشمش به يك غلام سياه چهره افتاد كه نانى در دست دارد و يك لقمه خودش مى خورد و يك لقمه هم به سگى كه كنارش بود مى داد تا آن كه نان تمام شد.

حضرت با ديدن چنين صحنه اى ، به غلام خطاب كرد و فرمود: چرا نان را به سگ دادى و مقدارى از آن را براى خود ذخيره نكردى ؟

غلام به حضرت پاسخ داد: زيرا چشم هاى من از چشم هاى ملتمسانه سگ خجالت كشيد و من حيا كردم او اين كه من نان بخورم و آن سگ گرسنه بماند.

امام حسن عليه السلام فرمود: ارباب تو كيست ؟

پاسخ گفت : مولاى من ابان بن عثمان است .

حضرت فرمود: اين باغ مال چه كسى است ؟

غلام جواب داد: اين باغ مال ارباب و مولايم مى باشد.

پس از آن حضرت اظهار داشت : تو را به خدا سوگند مى دهم كه از جايت برنخيزى تا من باز گردم .

سپس حضرت حركت نمود و به سمت ارباب غلام رفت ؛ و ضمن گفتگوهايى با اءبان بن عثمان ، غلام و همچنين باغ را از او خريدارى نمود؛ و سپس به جانب غلام بازگشت و به او فرمود: اى غلام ! من تو را از مولايت خريدم .

پس ناگاه غلام از جاى خود برخواست و محترمانه ايستاد.

سپس حضرت در ادامه سخنان خود اظهار نمود: اين باغ را هم خريدارى كردم ؛ و هم اكنون تو را در راه خداوند متعال آزاد نموده ؛ و اين باغ را نيز به تو بخشيدم .

(22-تاريخ ابن عساكر ترجمة الا مام الحسن عليه السلام : ص 148، ج 249، احقاق الحقّ: ج 11، ص 146.) 

منبع:چهل داستان و چهل حديثاز إ مام حسن مجتبى عليه السلام

یک مسئله:

مساءله 345 :
اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.

رساله احكام بانوان مطابق با فتاواى آية اللّه العظمى حاج شيخ محمد تقى بهجت فومنى ره به كوشش : عليرضا گرم آبشتي



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، دل نوشته و خودمانی، ،
:: برچسب‌ها: یک آیه, یک حدیث, یک مسئله, قرآن, حدیث, فقه, روایت, زنا, سقط جنین, حلال و حرام,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391
زمان : 9:36
قرآن و عقد موقت ( صیغه ، متعه ، ازدواج موقت )
| ادامه مطلب...

  من در اسلواک زندگی می کنم و شیعه هستم، دوستان سنی ام؛ اثبات متعه را از من خواسته اند ، لطفاً با قرآن پاسخ دهید؟

پاسخ

شما را به مطالعه تفسیر المیزان علامه طباطبائی (ره) ذیل آیه 24 سوره نساء (ج 4 چاپ دفتر انتشارات اسلامی قم) ص 431 تا ص 439 دعوت می نماییم[1] و برای اطلاع بیشتر در این زمینه به بحث روایتی همان جلد ص 460 تا ص 490) مراجعه نمائید.

خلاصه جواب: شیعه معتقد است این فراز از آیه 24 سوره نساء (...فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه... یعنی زنانی را که متعه کرده اید، مهرشان را به عنوان فریضه  به آنان بدهید.) در تشریع متعه صراحت دارد.



[1]فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضة ... گویا ضمیر در کلمه ( به ) به چیزی بر می‏گردد که از جمله و احل لکم ماوراء ذلکم استفاده می‏شود ، و آن عبارت است از رسیدن به کام شهوت ، و یا هر تعبیری که این معنا را برساند ، در نتیجه کلمه ( ما ) برای توقیف - و به معنای هر زمانی که - خواهد بود ، و جار و مجرور ( منهن ) متعلق است به جمله ( استمتعتم ) ، و معنای جمله این است که هر زمانی که از زنان با گرفتن کام تمتع بردید فریضة و وجوبا باید اجرت ایشان را به خود ایشان بدهید .

البته ممکن است کلمه ( ما ) را موصوله بگیریم ، و جمله ( استمتعتم ) را صله آن و ضمیر در ( به ) را راجع به موصول ، و جار و مجرور ( منهن ) را بیانگر موصول بدانیم ، که در این صورت معنا چنین می‏شود ( و از زنان با هر یک که به وسیله همخوابگی استمتاع کردید باید اجرتش را بدهید ) .

و این جمله به دلیل اینکه حرف ( فا ) بر سرش آمده تفریع و نتیجه‏گیری از سخنان قبل است .

. . . . . . 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب و مباحث دینی و مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: صیغه در قرآن, متعه در قرآن, عقد موقت در قرآن, ازدواج موقت در قرآن, سنت متعه, نکاح غیر دائم,
نویسنده : علی ربّانی
تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391
زمان : 9:16


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.